آیا دولینگو واقعا به یادگیری زبان یاری می نماید؟ (آنالیز بلندمدت)
به گزارش مجله عکس، دولینگو اپ و وبسایت یادگیری زبان رایگان است که چند سالی می گردد سر و صدای زیادی به پا نموده است و نزدیک به 500 میلیون کاربر دارد. ایده پشت دولینگو آموزش زبان به وسیله روش های بازی وارسازی (Gamification) است، یعنی توسل به عناصر به کار رفته در بازی های ویدئویی (مثل نوار سلامتی، کسب تجربه (XP)، فروشگاه خرید جنس، ترازگیری، باز کردن مراحل تازه و…) برای ایجاد حس پیشرفت در یادگیری زبان و تبدیل کردن آن به تجربه ای مفرح و انگیزه بخش. بعلاوه دولینگو از روش یادگیری زبان مبدا به مقصد استفاده می نماید؛ یعنی برای استفاده از آن باید حداقل انگلیسی را کامل بلد باشید و این موضوع باعث شده که برای بسیاری از ایرانی هایی که می خواهند زبان انگلیسی را یاد بگیرند غیرقابل استفاده باشد، چون زبان فارسی، چه به عنوان زبان مبدا و چه زبان مقصد در حال حاضر در دولینگو موجود نیست.
یکی دیگر از وعده های دولینگو این است که برای جواب گرفتن از آن احتیاجی نیست ساعات طولانی را پای آن صرف کنید. دولینگو نکات یادگیری زبان را به بخش های کوچک تبدیل نموده که با ده بیست دقیقه تمرین در روز - مثلاً وسط ساعت استراحت تان - یاد خواهید گرفت. اگر این فرایند ده بیست دقیقه تمرین در روز را به مدت یکی دو سال ادامه دهید، الکی الکی یک زبان نو یاد خواهید گرفت! یا حداقل این چیزی است که وعده داده می گردد.
ایده پشت دولینگو بسیار وسوسه برانگیز به نظر می رسد، ولی سوال اینجاست فراتر از وعده و وعید و تبلیغات، آیا این اپ/وبسایت برای یادگیری زبان واقعاً موثر است؟ به عنوان کسی که بین سیصد تا چهارصد ساعت وقت صرف دولینگو نموده، لازم دیدم تا با توسل به تجربه شخصی، یک سری حقایق را درباره دولینگو بیان کنم تا اگر می خواهید سراغ آن بروید، پیش فرض های درستی نسبت به آن داشته باشید. بعلاوه من قبلاً از روش های دیگری برای یادگیری زبان استفاده نموده ام که در ادامه مقدار کارآمد بودن آن ها را با دولینگو مقایسه خواهم کرد. جا دارد تاکید کنم که این تحلیل و آنالیز تا حد زیادی بر پایه تجربه شخصی بنا شده، چون در نظرم این مفیدترین راه برای شناساندن دولینگو و بیان ضعف ها و نقاط قوت آن به کسی است که به تازگی می خواهد تجربه اش کند.
سفر شخصی من با دولینگو برای یادگیری زبان اسپانیایی
در تاریخ 14 فروردین 1399، به قصد شوخی ای که بیان آن از حوصله این مطلب خارج است، من آغاز به یادگیری زبان اسپانیایی در نسخه دسکتاپ دولینگو کردم (می گویم دسکتاپ، چون نسخه دسکتاپ و اپ با هم فرق دارند)، زبانی که تا قبل از دولینگو اطلاعاتم درباره اش تقریباً صفر بود و هیچ احتیاج کابردی هم به آن نداشتم و ندارم و غیر از دولینگو از منبع دیگری برای یادگیری آن استفاده نکردم. در تاریخ 8 بهمن 1400، یعنی 667 روز پیاپی پس از تاریخ ذکرشده کورس اسپانیایی دولینگو را تمام کردم و دولینگو نیز با این پیغام به من تبریک گفت:
گرفتن این جام حس خوبی دارد و مسلماً هدف هرکسی که دولینگو را آغاز می نماید، رسیدن به این نقطه است، اما برای شخص من رسیدن به این نقطه با یک سری تجربه ناخوشایند همراه بود که در کنار حس افتخار و رسیدن به دستاوردی ارزشمند، نمی توان نادیده یشان گرفت و به نظرم کسی که می خواهد دولینگو آغاز کند، باید با دست میزانای پیش روی خود آشنا گردد.
آیا من می توانم اسپانیایی حرف بزنم؟
اگر به کسی بگویم که کورس اسپانیایی دولینگو را تمام کردم، احتمالاً اولین سوالی که برایش پیش بیاید این است: یعنی الان اسپانیایی بلدی؟ به عبارت دیگر سوال میلیون دلاری درباره دولینگو این است: آیا واقعاً با آن می توان زبان یاد گرفت؟
جواب خلاصه و مفید به این سوال این است: بله، ولی در سطح ابتدایی.
یادگیری زبان چهار جنبه مختلف دارد: 1. خواندن (Reading) 2. نوشتن (Writing) 3. صحبت کردن (Speaking) 4. گوش کردن (Listening)
اگر بخواهم اسپانیایی خود را با توجه به این چهار معیار رتبه بندی کنم، رتبه بندی ام از این قرار خواهد بود:
- خواندن (قوی ترین)
- نوشتن
- صحبت کردن
- گوش کردن (با فاصله زیاد ضعیف ترین - به خاطر سریع صحبت کردن اسپانیایی ها گفتگوهای اسپانیایی را تقریباً متوجه نمی شوم و فقط می توانم یک سری کلمات و عبارات را تشخیص دهم)
با این حال، با وجود این رتبه بندی، این چهار جنبه هنوز در سطحی ابتدایی قرار دارند و اگر فکر می کنید با دولینگو قرار است زبانی را مثل بلبل حرف بزنید یا به آن زبان رمان بخوانید، باید در کمال تاسف بگویم که نه، چنین چیزی ممکن نیست. اگر بخواهیم از معیار چارچوب اروپایی مشترک مرجع برای زبان ها استفاده کنیم، سطح من در زبان اسپانیایی با ارفاق زیاد A2 است.
تازه باید این را مدنظر داشته باشید که کورس اسپانیایی جزو طولانی ترین و پر و پیمان ترین کورس های دولینگو است. در حال حاضر فقط سه زبان هستند که کورسی مفصل (یعنی شامل 9 الی 10 درخت مهارت) دارند: اسپانیایی، فرانسوی و آلمانی. درخت مهارت بقیه زبان ها (مثل ژاپنی، کره ای، ایتالیایی، عربی و…) به مراتب کمتر است. درست است که تمام کردن کورس این زبان ها به میزان کورس های اسپانیایی، فرانسوی و آلمانی وقت گیر نیست، ولی مسلماً به میزان آن ها آموزنده نخواهند بود و با تمام کردنشان شاید حتی به سطح A1 هم نرسید، چه برسد به A2.
با این حال، شخصاً با کسانی که ادعا می نمایند دولینگو کلاً به درد نمی خورد موافق نیستم. به عنوان مثال در مقاله سایت فوربز ذکر شده که باب میس (Bob Meese)، یکی از دست اندرکاران دولینگو، پس از شش ماه تمرین اسپانیایی با دولینگو پس از شنیدن سوال ساده Hablas español (آیا اسپانیایی بلدید؟) خشکش زد و گفت: می شه جمله رو تکرار کنید؟ اگر کسی بدون پیش زمینه ای این را بخواند، شاید کلاً قید دولینگو را بزند، ولی ضروری است بگویم که من بعد از شش ماه تمرین با دولینگو چنین سوالی را متوجه می شدم.
در واقع من توانایی این را دارم تا با فردی اسپانیایی زبان گفتگویی ساده داشته باشم (البته به شرط این که آرام حرف بزند و همکاری کند) و بسیاری از جملات ساده اسپانیایی را در سطح اینترنت (مثل بخش نظرات یوتوب) به طور کامل متوجه می شوم. هرچند اگر کسی بخواهد مچم را بگیرد، شاید مغزم هنگ کند و ممکن است این اتفاقی بوده که برای باب میس افتاده.
سازندگان دولینگو هیچ وقت ادعا نکردند که دولینگو قرار است کاربرانش را استاد زبان کند. دولینگو صرفاً راهی سازنده برای بهره برداری از ساعات پِرت روز است که در هر صورت تلف می شدند و شما با دولینگو سعی می کنید کمی مفیدترشان کنید. با توجه به این که دولینگو رایگان است و اگر جدی آن را دنبال کنید، توانایی این را دارد تا یک زبان را در سطح ابتدایی به شما یاد دهد، ارزش وقتی را که روی آن می گذارید دارد.
ولی اینجا با یک اگر بزرگ روبرو هستیم و آن هم این است: اگر جدی آن را دنبال کنید.
ذوق یادگیری زبان با دولینگو: شعله ای که دیر یا زود خاموش می گردد
دولینگو، به لطف ماسکوت بامزه اش - همان جغد سبزرنگ - و طراحی وبسایت/اپ چشم نواز و پر زرق و برقش پتانسیل بالایی در جذب مخاطب دارد. آن اوایل که دولینگو را آغاز می کنید، سرشار از ذوق و انگیزه هستید. در واقع در همان چند درس اول احساس می کنید که در مدتی کوتاه دارید کلی چیز یاد می گیرید. وقتی خود را به عنوان نفر اول لیگ های رقابتی دولینگو می بینید، کلی کیف می کنید و هر وقت که یکی از درس ها را تمام می کنید و شاهد تبدیل شدن آن به رنگ طلایی زیبا هستید، حس پیشرفتی که بهتان دست می دهد فوق العاده است. همه چیز عالی به نظر می رسد…
…تا این که موتور انگیزه یتان خاموش می گردد.
خاموش شدن موتور انگیزه ادعا نیست، بلکه حقیقتی است که با آمار و ارقام قابل اثبات است. خود دولینگو آمار رسمی در این زمینه منتشر ننموده، ولی در سال 2020 کاربری به نام Maxinator10000 با استناد بر دو منبع The Duolingo Incubator و Duolingo Unofficial Golden Owl Hall of Fame درصد کسانی را که کورس های هر زبان را تمام نموده بودند جمع آوری کرد و این درصدها به طور شوکه نماینده ای کم هستند:
تازه باید این را در نظر داشت که از ژوئن 2020 که این آمار گرفته شده، به برخی از زبان ها درخت مهارت بیشتری اضافه شده (مثلاً 3 درخت مهارت نو به اسپانیایی)، بنابراین اگر این آمار اکنون جمع آوری گردد، این درصدها به مراتب کمتر خواهند بود.
علت این که دولینگو پیروز شده این همه کاربر جمع کند و در آن واحد پس از یک مدت همه یشان را از استفاده از دولینگو فراری دهد همان سیستم بازی وارسازی اش است که مثل یک شمشیر دولبه عمل می نماید: هم انگیزه می دهد و هم انگیزه را از بین می برد.
یکی از نقدها رایج واردشده به هر اپ یا برنامه ای که از عناصر بازی وارسازی استفاده می نماید این است که این عناصر بازی وارسازی روی تجربه ای که قرار است یادگیری یا انجام دادنش را آسان نمایند سایه می اندازند، طوری که کاربر پس از مدتی به جای اهمیت دادن به آن کار، صرفاً از روی زور و اجبار انجامش می دهد تا صرفاً امتیازهای روزانه خود را دریافت کند.
این یکی از انتقادهای واردشده به دولینگو است و متاسفانه تجربه شخصی من هم آن را تایید می نماید. من گیمر هستم و بنابراین ذهنم در برابر حقه هایی که برای درگیر کردن من با بازی استفاده می شوند آسیب پذیر است. بنابراین من به عواملی مثل کسب امتیاز بالا برای صعود به لیگ بعدی یا حفظ Streak روزانه اهمیت می دادم و حتی یک بار برای این که بتوانم آچیومنت اول شدن در لیگ الماس (Diamond League) - که سطح بالاترین لیگ بازی است - را باز کنم، چند ساعت مثل دیوانه ها تمرین انجام دادم و حتی وقتی دیدم اسپانیایی پاسخگو نیست (چون وارد تمرین های سخت تر شده بودم و نمی توانستم سریع انجام شان دهم و امتیاز جمع کنم)، زبان های دیگر را آغاز کردم تا جایگاه خود را به عنوان نفر اول لیگ الماس حفظ کنم.
الان که به گذشته نگاه می کنم، شاید اهمیت دادن به این چیزها رقت انگیز به نظر برسد، ولی دقیقاً به خاطر اهمیت دادن به این چیزها بود که توانستم این کورس را تمام کنم و تا این حد با دولینگو درگیر شوم. ولی از طرف دیگر نمی توان این حقیقت را کتمان کرد که در بیشتر مواقع، یادگیری اسپانیایی در ارجحیت دوم قرار داشت (خصوصاً با توجه به این که علتی برای یادگیری آن نداشتم) و ارجحیت اول عناصر بازی وارسازی دولینگو بود: حفظ کردن Streak روزانه، رسیدن به امتیاز کافی برای باقی ماندن در لیگ الماس و… حقیقت امر این است که از جایی به بعد، که دولینگو تازگی اش را از دست می دهد و درس ها سخت تر می شوند، تجربه یادگیری زبان با دولینگو دیگر مفرح نخواهد بود و این احتمال وجود دارد که به یک درگیری ذهنی ناخوشایند تبدیل گردد: اه، امروز باز هم باید دولینگو تمرین کنم. پس از رسیدن به این نقطه، قریب به اکثریت افراد دولینگو را ول خواهند کرد و یکی از دلایل اصلی برای توضیح درصد کم افرادی که کورس ها را تمام نموده اند همین است. برای تمام کردن دولینگو داشتن ذهنیتی مازوخیستی و آسیب پذیر در برابر حقه های بازی وارسازی تا حدی ضروری است، وگرنه میل به حفظ Streak روزانه در برابر بالا و پایین های زندگی روزمره که همه تجربه یشان می نمایند دوام نخواهد آورد.
فرآیند فرسایشی یادگیری زبان را با دولینگو تجربه کنید
یادگیری زبانی نو به خودی خود فرآیندی فرسایشی است. طبق گزارش موسسه خدمات خارجی آمریکا (US Foreign Service Institute) حدود 480 ساعت زمان می برد تا شخصی انگلیسی زبان زبان هایی را که یادگیری شان برایش آسان است (مثل فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، اسپانیایی و…) در سطح پایه یاد بگیرد. برای زبان هایی که یادگیری شان سخت تر است (مثل فارسی، عربی، چینی، ژاپنی و…) این مدت زمان زیادتر هم می گردد. برای این که بتوانید از یک زبان به طور استاندارد بهره ببرید، شاید هزاران ساعت تمرین و ممارست لازم باشد.
بنابراین عنوانی که برای این بخش انتخاب شده لزوماً انتقاد از دولینگو نیست و به ذات فرسایشی فرآیند یادگیری زبان اشاره دارد. کسانی بوده اند که کوشش نموده اند فرآیند یادگیری زبان را به اصطلاح هک نمایند و مثلاً در عرض چند ساعت کاری نمایند به شما به آشنایی اولیه با یک زبان برسید. یکی از این روش ها متعلق به زبان شناس لهستانی میشل توماس (Michel Thomas) است که ادعای پشت آن این است که در کورس هایی صوتی چند ساعته به شما پایه و اساس یک زبان آموزش داده می گردد، طوری که بتوانید با آن زبان جمله سازی کنید.
من در گذشته به چندتا از کورس های میشل توماس گوش داده ام (کورس فرانسوی او را کامل گوش دادم که اگر درست یادم باشد هشت ساعت بود). به نظرم روش او برای یادگیری یک سری اصول گرامری پایه و یادگیری یک سری جملات پرکاربرد بسیار مفید بود و با توجه به غریزی (Intuitive) بودن روش او - طوری که انگار معلم خصوصی دارید - به فرایند ای فرسایشی تبدیل نمی گردد. ولی مشکل اینجاست که زبان به شدت فرّار است و شما هرچقدر هم که در مدت زمان کم اصول یک زبان را یاد بگیرید، اگر در مدت زمان طولانی تمرین شان نکنید، فراموش شان خواهید کرد. به عنوان مثال من هرچه که در کورس های میشل توماس یاد گرفتم اکنون فراموش نموده ام. بنابراین تکرار - از نوع فرسایشی اش - بخشی جدانشدنی از فرآیند یادگیری زبان است و هیچ میان بری برای آن وجود ندارد.
از این لحاظ، دولینگو کارش را درست انجام می دهد، چون به لطف عناصر بازی وارسازی اش شما را مجبور می نماید هر روز تمرین کنید. منتها مشکل اینجاست که دولینگو با ساختار درس هایش این فرآیند فرسایشی را تقویت می نماید.
بزرگ ترین مشکل دولینگو این است که کاربرانش را وادار به حفظ کردن جملات می نماید. برخی از تمرین ها بدین صورت هستند که دولینگو جمله ای اسپانیایی را پیش روی شما می گذارد و ازتان می خواهد آن را به انگلیسی ترجمه کنید (یا برعکس). در اوایل این تمرین مسئله ای ندارد، چون جملات ساده هستند. ولی از درخت مهارت پنجم ششم به بعد که جملات سخت تر می شوند، این مشکل بدجوری توی ذوق می زند. چون گاهی پیش می آمد که من معنای یک جمله را به طور کلی می فهمیدم، ولی دولینگو ترجمه ای را که می نوشتم غلط می گرفت، چون دقیقاً مطابق با آنچه در خزانه دولینگو ذخیره شده بود نبود.
من حتی دفعاتی هم جمله تمرین را داخل گوگل ترنسلیت قرار دادم و آن را در بخش جواب کپی پیست کردم، ولی دولینگو آن را غلط می گرفت، چون در عین درست بودن جمله، آن چیزی نبود که دولینگو مدنظر داشت.
با این که وعده پشت دولینگو این است که فرآیند یادگیری زبان را مجذوب کننده کند و آن را از محیط خشک کلاسی مبتنی بر حفظ کردن نجات دهد، ولی در درخت های مهارت جلوتر این دقیقاً اتفاقی است که می افتد. برای پیشروی در کورس فقط و فقط باید جملات دولینگو را حفظ کنید و آن ها را به همان شکل بنویسید، وگرنه دولینگو از شما غلط می گیرد.
البته از حق نگذریم، دولینگو گاهی جواب های جایگزین را نیز قبول می نماید و در بخش پایین صفحه در قالب بخشی به نام یک جواب صحیح دیگر (Another Correct Solution) آن جمله ای را که مدنظر داشته می نویسد، ولی این سیستم در حدی که باید و شاید قدرتمند نیست.
این مشکل دولینگو نشان می دهد که در فرایند یادگیری زبان چقدر حضور یک انسان واقعی می تواند موثر باشد. به شخصه زیاد پیش می آمد که یک اشتباه یکسان را چند بار تکرار کنم، چون در عین این که دولینگو به من جواب صحیح را نشان می داد و زیر واژه ای که در نوشتن آن اشتباه کردم خط می کشید، ولی در این زمینه توضیح اضافی نمی داد و برای همین اشتباهم هیچ وقت برایم جا نمی افتاد. البته دولینگو برای همه جملات تاپیک یا موضوعی در انجمنش دارد و زیر هر درس هم لینکی به تاپیک موردنظر وجود دارد که با کلیک کردن روی آن می توانید به آن سر بزنید و سوال ها و نظرات دیگر کاربران را درباره جمله مربوطه و ریزه کاری های مربوط به آن بخوانید، چون ممکن است سوالی را که برای شما پیش آمده کسی قبلاً آنجا پرسیده باشد، ولی باز هم هرچه جلوتر می روید، به علت کاهش مشارکت نماینده ها، تاپیک های انجمن خلوت تر می گردد و برای بیشتر درس های دو درخت مهارت آخر هم کلاً تاپیکی وجود ندارد. ولی دقیقاً در همین درس های آخری است که شما بیشتر از هر موقع دیگری به تاپیک های پر و پیمان احتیاج پیدا می کنید.
عامل دیگری که این مشکل را تشدید می نماید این است که از درخت مهارت پنجم به بعد بخش بسیار مفید هدایت ها (Tips) حذف می گردد (جز برای درس های معدود گرامری). این بخش نکات گرامری و زبانی ای را که قرار است در بخش مربوطه تمرین کنید به شما گوشزد می نماید و به طور کلی منبع اطلاعاتی بسیار کارآمدی برای یادگیری زبان و یادآوری نکاتی است که در هر درس یاد گرفتید. ولی ادامه نیافتن آن باعث می گردد که از درخت مهارت پنجم به بعد کلاً هیچ پیش زمینه ای برای تمرین هایی که انجام می دهید نداشته باشید. البته با توجه به این که دولینگو دائماً در حال تغییر کردن و آپدیت شدن است امید می رود که هدایت ها بعداً اضافه شوند.
البته درست است که بیشتر نکات پایه زبان اسپانیایی از درخت مهارت اول تا چهارم بیان می شوند، ولی به شخصه ترجیح می دادم بخش هدایت ها تا آخر ادامه پیدا می کرد، حتی اگر تکرار حرف های گذشته بود، چون این بخش باعث می شد فرآیند یادگیری جنبه نظری یا تئوریک هم داشته باشد و آنچه یاد گرفتید دائماً مرور گردد.
به طور کلی همان طور که از حرف هایی که تا الان زدم برمی آید، هرچه در درخت های مهارت دولینگو جلوتر می روید، فرآیند فرسایشی یادگیری زبان فرسایشی تر می گردد و انگار از جایی به بعد هم خود سازندگان خسته شده اند و تصمیم گرفته اند طراحی درخت های مهارت را ماست اقتصادی نمایند.
متاسفانه کمال همنشین در من اثر کرد و من هم از درخت مهارت پنجم ششم به بعد آغاز به ماست اقتصادی کردم. دولینگو قابلیتی دارد که با استفاده از آن می توانید در ازای پرداخت لینگلات (Linglot)، ارز داخل نسخه دستکتاپ دولینگو، برخی از درس ها را سریع تر رد کنید. یعنی به جای این که چهار/پنج تمرین را پشت سر بگذارید تا از سطح 0 به 1، 1 به 2، 2 به 3، 3 به 4 و 4 به 5 برسید، فقط با یک تمرین می توانید از سطح 0 به 1، 1 به 2 و الی آخر برسید. فرق این تمرین با تمرین های معمولی این است که سخت تر است و دولینگو معنی کلمات را به شما نمی گوید. بعلاوه اگر چهار اشتباه انجام دهید، تمرین لغو می گردد و باید آن را از اول انجام دهید، در حالی که در تمرین های اصلی محدودیتی برای اشتباه کردن وجود ندارد و هر جمله ای را اشتباه کنید، در آخر دوباره می توانید تکرارش کنید.
شاید این میان بر زدن در نظر برخی ها یک جور تقلب کردن به حساب بیاید. در واقع خودم هم اصلاً قصد استفاده از آن را نداشتم و از این که چنین قابلیتی در دولینگو گنجانده شده بود، ناراضی بودم. ولی از جایی به بعد متوجه شدم که سرمایه زمانی لازم برای تمام کردن کورس دولینگو خیلی زیاد است و اگر من بخواهم به همین منوال ادامه دهم، سال ها طول می کشد. من هم آدم صبوری هستم، ولی نه در این حد. با توجه به این که این قابلیت در برنامه گنجانده شده بود، تصمیم گرفتم از آن استفاده کنم و از این تصمیم هم ناراضی نیستم، چون بعید می دانم با کش دادن این فرایند فرسایشی فرآیند یادگیری برای من بهبود پیدا می کرد.
اگر بخواهم روراست باشم، به نظرم هرچه در درخت های مهارت دولینگو جلوتر رفتم، حجم چیزهایی که یاد گرفتم کمتر و کمتر شد. علتش هم همه اشکالاتی بود که بالاتر به آن ها اشاره شد:
- تاکید دولینگو روی حفظ کردن کورکورانه جملات، عبارات و ساختارها و انطعاف پذیری پایین
- سایه انداختن عناصر بازی وارسازی روی فرآیند یادگیری
- حذف شدن بخش هدایت ها از درخت مهارت پنجم به بعد
- خلوت تر شدن پست های فروم در درخت های مهارت آخر
- مدت زمان مورداحتیاج برای تمام کردن کورس به صورت استاندارد که بسیار طولانی است
در خصوص آخر، جا دارد به این اشاره نمود که در سال 2019 در وبسایت thehuntswoman.com تحلیلی برای مبنای این که تمام کردن کورس فرانسه دولینگو چقدر طول می کشد منتشر شد (دقت کنید که سال 2019 تعداد درخت های مهارت کمتر بود و این ارقام امروزه به مراتب بیشترند). اگر می خواهید از حساب کتاب های دقیق باخبر شوید به لینک بالا سر بزنید، ولی به طور خلاصه و مفید یافته هایش به توضیح زیر هستند:
- پنج دقیقه در روز: 4650 روز = 12.7 سال
- ده دقیقه در روز: 2325 روز = 6.4 سال
- پانزده دقیقه در روز: 1550 روز = 4.2 سال
- بیست دقیقه در روز: 1163 روز = 3.2 سال
علت این که من پیروز شدم در 667 روز کورس اسپانیایی را تمام کنم این بود که روزانه بین 20 تا 40 دقیقه وقت می گذاشتم (یعنی بیشتر از زمان های توصیه شده خود برنامه) و همان طور که اشاره نمودم، از اواسط کورس آغاز به میان بر زدن کردم. اگر قصد ندارید روزانه وقت زیادی روی دولینگو بگذارید یا میان بر بزنید، در حال حاضر حداقل چهار سال طول می کشد تا کورس اسپانیایی را تمام کنید.
دولینگو با وجود تمام مشکلاتش برترین روش یادگیری زبان به صورت خودآموز است
شاید در نوشتن این مقاله کمی بیش از حد روی نکات منفی تمرکز کردم، ولی علتش این بود که دولینگو به قدر کافی معروف شده و احتیاج به معرفی و توصیه شدن ندارد. صرفاً باید پیش فرضی معقول نسبت به آن ایجاد کرد و این کاری بود که من سعی داشتم با نوشتن این مقاله انجام دهم.
همچنان برترین راه یادگیری زبان این است که در معرض آن قرار بگیرید. به شخصه انگلیسی را بدون رفتن به کلاس یا مطالعه آکادمیک و صرفاً به خاطر این که در دوران نوجوانی هر روز در معرض فرهنگ عامه انگلیسی بودم یاد گرفتم و یادم نمی آید هیچ وقت کوشش فعالانه ای برای یادگیری اش انجام داده باشم.
بعد از انگلیسی همواره علاقه داشتم زبان دیگری هم یاد بگیرم، ولی هیچ روشی جواب نداد. قبلاً با برنامه روزتا استون (Rosetta Stone) یادگیری فرانسه را تمرین کردم، در مقطع کارشناسی 9 واحد کلاس فرانسه پشت سر گذاشتم، به سی دی های میشل توماس گوش دادم، ولی هیچ روشی جواب نداد و من در حال حاضر بیشتر چیزهایی را که چند سال پیش درباره فرانسوی یاد گرفته بودم فراموش نموده ام.
شاید روزی این اتفاق درباره اسپانیایی هم بیفتد و به خودم بیایم و ببینم که حتی جملات عادی هم نمی توانم سرهم کنم، ولی بین کوششم برای یادگیری فرانسوی و کوششم برای یادگیری اسپانیایی تفاوتی اساسی وجود دارد و آن هم این است که کوششم برای یادگیری فرانسوی از لحاظ منسجم بودن، پیوسته بودن و سازمان یافته بودن به گرد پای کوششم برای یادگیری اسپانیایی نمی رسد. من برای یادگیری فرانسوی ده ها ساعت وقت گذاشتم، ولی برای یادگیری اسپانیایی صدها ساعت.
در نهایت، دولینگو هرچقدر هم مشکل داشته باشد، به تمام روش های فعالانه دیگر من برای یادگیری زبان غلبه کرد و همین عامل به تنهایی باعث می گردد آن را برترین روش یادگیری زبان حساب کنم.
اگر شما کسی هستید که احتیاج دارید یک زبان را در مدت زمان کم یاد بگیرید، شاید دولینگو پاسخگو نباشد و احتیاج داشته باشید معلم خصوصی استخدام کنید، چون همان طور که اشاره شد، فرایند یادگیری با آن کند است. ولی اگر - به عنوان مثال - دانشجوی مقطع کارشناسی هستید و قصد دارید تا چند سال دیگر برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروید و زبان آن کشور را یاد بگیرید، دولینگو ابزاری عالی است برای این که طی دو الی چهار سالی که برای رفتن به کشور موردنظرتان وقت دارید، با زبانش آشنا شوید.
شاید من در حال حاضر اسپانیایی را بسیار دست وپاشکسته بلد باشم، ولی اگر قرار بود که برای کار یا سکونت به کشوری اسپانیایی زبان مهاجرت کنم، مطمئنم دانش اسپانیایی ای که از دولینگو کسب کردم، کارم را برای یادگیری اسپانیایی در سطح B1 و B2 بسیار راحت می کرد.
با این حال، برای این که دولینگو واقعاً به انقلابی در عرصه یادگیری زبان تبدیل گردد، باید برای هر کاربر یک معلم مجازی مشخص کند که به قابلیت یادگیری ماشینی (Machine Learning) مجهز است؛ یعنی بر اساس جواب های کاربر بتواند ضعف ها و نقاط کور او را در یادگیری زبان تشخیص دهد و در طول تمرین ها ایرادات کاربر را به طور دقیق به او توضیح دهد.
می دانم شاید این ایده برای یک برنامه رایگان انتظار بالایی باشد، ولی با فرایند سریع پیشرفت تکنولوژی امکان دستیابی به آن خارج از تصور نیست. دولینگو پتانسیل بسیار بالایی دارد و برای این که این پتانسیل به طور کامل شکوفا گردد، فرآیند یادگیری زبان در آن باید غریزی تر و شخصی سازی شده تر گردد. دولینگو برای تبدیل شدن به برترین روش یادگیری زبان برای توده مردم فقط همین یک چیز را کم دارد.
منبع: دیجیکالا مگ